شبانگاه روز اول پس از انباشته شدن توده خارهای بیابان ، کوروش دستور داد گاوها و گوسفندان و بزهای متعلق به کمبوجیه را سر بریده و از آنها غذاهای لذیذی طبخ نمایند و در فردای آنروز ایرانیان در دشت حاضر گشته و پس از صرف غذا ، و شادی و پایکوبی ، کوروش همه ایرانیان را دوباره در میدان شهر جمع کرده و رو به همه اعلام کرد: بین امروز و دیروزتان مقایسه ای کنید و بگویید کدام یک را ترجیح می دهید؟
پارسیان یک جمله جواب دادند که این دو روز قابل قیاس نیستند ، دیروز بسیارسخت و پر کار و امروز راحت و خوش. کوروش که منتظر چنین پاسخی بود چنین گفت: آری ای پارسیان ، روزگار امروز شما مانند دیروز است پر از رنج و مشقت ، اما اگر به سخنانم گوش فرا دهید و کمی سختی و رنج را به جان بخرید می توانید از نعمتها و لذتهای فراوان بر خوردار شوید و هر گز گرفتار رنج و زحمت نشوید و چنانچه از فرمانم سرپیچی کنید به همان روزهای سخت باز می گردید. احساس می کنم از طرف اهورامزدا مأمور آزادی شما هستم و یقین دارم شما در دلاوری و جنگیدن نیز همچو چیزهای دیگر از مادها کمتر نیستید. پس بشتابید و خود را از بند آستیاگ برهانید.
ایرانیان نیز که از بندگی و حقارت در برابر آستیاگ بسیار دل چرکین بودند و حال رهبری مقتدر همچو کوروش دلاور را می دیدند و به قدرت هوش و درایت او در این مدت پی برده بودند ، همگی آمادگی خود را اعلام نمودند.
عجب شبی بود آن شب، تصمیمی که شاید قرنها ایرانیان به آن خواهند بالید ، تصمیمی بزرگ ، تصمیمی که هر گاه ایرانیان بخواهند می توانند و هیچ چیز جلو دار آنها نخواهد بود. فردای آن روز به دستور کوروش و یاری پدرش کمبوجیه شهر برای تهیه ابزار نبرد بزرگ و آزادی ساز به تکاپو در آمد و همه شهر به ساخت و تهیه سازوبرگ جنگی مشغول گشت.
کوروش نیز در دربار کمبوجیه نیروهای ایرانی و زبدگان و فرماندهان ارتش ایرانیان را گرد هم جمع کرده بود تا استراتژیک و نقشه جنگی را برای نبرد تهیه نمایند. او می دانست که اگر بخواهد در جنگ های در پیش رو پیروز میدان باشد می باست از همین ابتدا ایرانیان را با نظم و قانون جنگ عادت دهد تا از آن قصور نکنند و بصورت اصولی برای آنها باقی بماند و نسل به نسل به آن بیافزایند و از آن ضربه نخورند.
ایرانیان با مربیان زبده سواره نظام خود رسم جنگیدن را می آموختند ، هر چند کوروش می دانست سلاح های مادها مهیب تر از او و ارتشش خواهد بود ، اما او عامل مهم دیگری نیز به همراه خود داشت و آن نارضایتی مردم ماد و بزرگان ماد بود که با هارپاگ برای یاری کوروش عهد بسته بودند. از آن روزگاران به یاد داشت در سرزمینی که مردمش علیه حاکمش باشند ، آن سلطنت دوام نخواهد داشت حال به هر اسمی و نامی که باشد ، پس پایه هر حکومتی مردم می باشند و اگر آنها راضی باشند آن سرزمین گزندی نخواهد دید.
از ریش سفیدان پارسی شنیده بود که بزرگترین ارتشها از شبیخونهای دشمنان کوچک شکستهای غیر قابل باوری خورده اند ، پس ابتدا بایستی خود و ارتشش را در مقابل شبیخونهای دشمن تجهیز می ساخت و می بایست اردوی ارتش خود را بگونه ای نظم می بخشید که شیرازه آن در هیچ زمانی بر هم نریزد.
ابتدا برای تشخیص و یکدست سازی ارتش خود همگی را متحد الشکل ساخت . ارتش او همگی کلاهی نمدی بر سر داشتند . ردایی گلدوزی شده و آستین دار ، زرهی با زنجیرهایی شبیه به فلس ماهی که مانند کت روی ردا را می پوشاند و شلوار نیز می پوشیدند.
برای نظم بخشیدن به ارتش خود از نظم و قانونهای سپاهیان امپراتوریهای قدیمی الگو برداری نمود و ضعفهای آن ارتشها را شناسایی نمود و بر طرف کرد و از آنجا که آوازه مهیب بودن ارتش آشور را از ریش سفیدان شنیده بود دستور داد کسانی که ازچگونگی جنگ پدرانشان که به همراه جد او هخامنش به جنگ با آشوریان رفته اند و با ارتش سناخریب نبرد کرده اند ، اطلاع داشتند را بیاورند تا از آنها در مورد ارتش آشور پرسش نماید.
سپس با کمک فرماندهان خود ایرانیان را اینگونه دسته بندی نمود : گروهی را سپر دارنمود که در میان آنها تیر اندازانی قرار می گرفتند ، اما تعداد تیر اندازان را بیشتر از ارتش آشور نمود تا حجم تیرهای پرتابی را بالا ببرد. سپس سواره نظام خود را بعد از آنها قرار داد و در انتها پیاده نظام خود را ، البته آشوریان ارابه هایی نیز داشتند که به ارابه های مرگ معروف بودند ، اما ارتش او فرصت تهیه آنرا نداشت ، پس فعلاً از آن صرفه نظر کرده بود. برای شبیخونهای دشمن نیز اردوی خود را طوری تقسیم بندی نمود که اگر در گیر شبیخونی نیز گشت ، ارتش او بتواند مقاومت کند و شیرازه آن از هم نپاشد و اگر خسارتی نیز به او و نیروهایش وارد می شود حداقل خسارت باشد ، پس او مقرر کرد که چادرش همواره به سوی شرق بر پا گردد. سپس چادرهای نیزه داران مخصوص که به آنها آمرتکا ( گارد جاویدان) می گفتند قرار داشت ، که آنها نخبگان نظامی او بودند و سربازانی نترس و درشت اندام و قدرتمند که همه گونه مهارت جنگی را داشتند با نیزه هایی بلند که به آنها لقب نیزه داران گارد شاهی نیز داده شده بود. در سمت راست این گروه جایگاه نانوایان قرار داشت و در سمت چپ جایگاه آشپزان و سایر چارپایان قرار داشت.اگر از بالا به اردوی او می نگریستید در واقع چادر او در مرکز اردو قرار داشت و پس از گارد جاویدان و نیروهایی تدارکاتی ارتش و آذوقه نظامیان دور تا دور آنها در ردیفهای منظمی زوبین اندازان و تیر اندازان می خوابیدند و در پشت چادر او نیز همین نظم و چیدمان حکمفرما بود. در ردیف آخر سواره نظام قرار می گرفت و در ذهن خود در نظر گرفته بود که در آینده ارابه رانان نیز پس از سواره نظام در ردیف انتهایی قرار گیرند.
در نتیجه این چیدمان در صورت شبیخون دشمن گروه غیر نظامی تدارکاتچی مانند نانوایان و آشپزان در تیر رس دشمن نبودند که تلفات بالا برود ، بعلاوه ارابه ها و سواره نظام بدلیل پر حجم بودن تجهیزاتشان قرار گرفتن این تجهیزات خود مانعی برای نفوذ به قلب اردوگاه او بود و باعث دفع الوقت و بازیابی و نظم سایر نیروهای پشتیبانی می گشت.
علاوه بر این یکی از مشکلات آشوریان در هنگام نبردهای ناگهانی ، عدم امکان دسترسی سریع به نیروهای فرماندهی زیر دست و یافتن آنها بود که کوروش این مشکل را با در نظر گرفتن نشانی پرچم گونه برای هر فرماندهی که آنرا در بالای چادر خود نصب می کرد آسان ساخت تا در هنگام اضطرار به راحتی بتوان آن نیروها را با کمک پیکهایی که در میان ارتش وظیفه بردن و آوردن خبر را داشتند ، پیدا و دستور و فرمان را انتقال داد. به این ترتیب همه جایگاه خود را می دانستند و در زمان غافلگیری به سرعت خود را در می یافتند و حمایت می کردند.
جاسوسان از تحرک پارس نزد آستیاگ خبر بردند و آستیاگ کوروش را برای ارائه گزارش به دربار فراخواند و کوروش در جواب او نوشت: پیش از زمانی که آستیاگ خواسته است فرا خواهم رسید. آستیاگ با دریافت این پیغام ارتشی فراهم کرد و فرماندهی آنرا به هارپاگ بخشید ، غافل از آنکه چه ستمی را بر هارپاگ روا داشته است و حال زمان انتقام است.
شب قبل از نبرد را به خاطر می آورد ، شبی که بایستی به ایرانیان جرأت بخشید ، هرچند دیگر در چشمان هیچکدام شکی نبود و همه آمده بودند که یا بمیرند یا آزاد شوند و کوروش در این نگاهها می خواند که پیروزی با اوست و همیشه نتیجه جنگهایش را در نگاه یارانش در شب قبل از جنگ می یافت.
سپاهیان رو در روی هم صف کشیدند ، در این زمان سواری از سمت مادها به طرف اردوگاه ایرانیان آمد ، او پیکی بود از طرف هارپاگ و پیغام دوستی و اتحاد علیه آستیاگ را برای کوروش آورده بود و کوروش به گرمی آنرا پذیرا شد. اما در این میان گروهی از سربازان مادی که از این موضوع بی اطلاع بودند ناگهان به سمت نیروهای ایرانی حمله ور گشتند و در جناح چپ ارتش ایران جنگ در گرفت ف در اندک زمانی اغلب مادهای حمله کننده جان باخته و بقیه گریختند . سایر نیروهای بی خبر از اتحاد پشت پرده که این صحنه را دیدند پشت بر دشمن کرده گریختند و بدینگونه در اندک زمانی جنگ خاتمه یافت و با اتحاد دو سپاه ارتش اردوگاه کوروش به چند برابر افزایش یافت و حال کوروش سربازان کارکشته ماد را نیز در اختیار داشت که در کنار نیروهای او در برابر آستیاگ زخم خورده دلیرانه خواهند جنگید.
تصمیم بر آن شد که زیر پرچم ایرانیها همه با هم به جنگ علیه آستیاگ بروند و هارپاگ کوروش را در مورد جنگ با آستیاگ راهنمایی می کرد.
در دربار آستیاگ غوغایی به پا بود ، کسی جرأت نزدیک شدن به شاه رانداشت ، جام شراب در دست و خشمگین فرماندهان را موظف ساخته بود که همه نیروها چه پیر و چه جوان را جمع آوری کرده و برای جنگ با کوروش آماده کنند.
از طرفی دیگر پیشگویی را که رأی به آزادی کوروش داده بود را دستگیر نموده تا قبل از عزیمت به جنگ او رابخاطر اظهار نظرش مجازات سختی دهد و این کار را با شقاوت تمام انجام داد.
ناگهان ذهنش به سمت روزی رفت که ارتش ایران و ارتش مادها رو در روی هم ایستادند ، در سمتی آستیاگ خشمگین و پیر مانند شیری پیر و مغرور اما زخم خورده و در سمت دیگر کوروش جوان و پر انرژی و نترس و پر از هدف ، نبرد آغاز شد ، نبردی که بعدها زمینه ساز آزادی بسیار از اقوام گشت ، فرماندهی قوی کوروش و راهنماییهای به جا و درست هارپاگ سپاه ایران را غالب نمود و آستیاگ دستگیر شد و مادها شکستی سنگین خورده و فرار نمودند. به دستور کوروش سربازان ، اسیرهای ماد را امان دادند و زخمیهای ارتش ماد را نیز مرحم نهاده و درمان ساختند ، زیرا او معتقد بود حال که آنها شکست را قبول کرده اند جزوی از سرزمین پارس و مردم ایران هستند و سربازان خودی به حساب می آیند و در آینده در ارتش خود از خدمات آنها بهره ها خواهد برد. این رفتار کوروش بر مردم ماد بسیار خوشایند آمد بخصوص در هنگام قیاس با وحشیگری و بی رحمی سردمداران خود ، کوروش را ستوده و تابع او گشتند و هیچگاه به او خیانت نکرده بودند و جواب لطفهای او را دادند.
پس از اتمام این جنگ ، حال که دیگر هارپاگ انتقام خود را بازستانده بود ، کوروش را راهنمایی نمود تا اکباتان را تسخیر نماید و اینکار باعث شد که ثروت عظیم مادها و خزانه کلان آنها به تسخیر ارتش ایران درآید و ایرانیان با این ثروت به ارتش خود و مردم و حکومت خود قدرت ببخشند و اینگونه کوروش در نبرد ابتدایی خود پادشاهی قدرتمند صد و بیست و هشت ساله ماد را از میان برداشت و خود لقب پادشاه پارس را گرفت.
او سعی کرده بود با تمام شاهان قبل از خود و هم دوره خود فرق داشته باشد ، آستیاگ را به کاخی در منطقه کرمان فرستاد و سفارش کرد از او به نیکی پذیرایی کنند و مبادا بر او بی احترامی روا دارند. سپس تمام مردم اکباتان را امان داد و بزرگان و فرماندهان ماد را در سازماندهی هرم قدرت خود بدون در نظر گرفتن قومیت و یا اینکه آنها شکست خورده اند به کار گرفت و بیشتر لیاقت افراد را در نظر گرفت و البته مشورتهای هارپاگ نیز در گزینش صحیح او مؤثر بود .
سپس همانطور که ارتش خود را سازماندهی کرده بود تصمیم گرفت ، سرزمینهای خود را نیز تقسیم بندی نماید و به هر کدام خود مختاری محدود دهد کاری که تا قبل از او وجود نداشت و برهر قومی شاهی از همان قوم را برای ریاست برمی گزید که او ازحکومت مرکزی در مورد قانون اداره مملکت خود و هم سوی بودن با هدف سرزمین ایران فرمان می گرفت اما در امور اداره سرزمینی که به او واگذار شده بود در حیطه سرمایه گذاری و امور مردم مختار بود . پس ایالات خود را ساتراپی نام نهاد و اولین آنها را به نام مادا ثبت کرد. پس از تسخیر ماد سرزمینهای وسیع تابعه آن مانند ، آشور ، ارمنستان ، سوریه و بخشهای وسیعی از فلات ایران را که جزو سرزمین ماد بود به سرزمین پارس ملحق نمود.