آبستن تاریخیم،آبستن حوادثیم،ما همه آبستنیم
آبستن
ای دیار روشنم، شد تیره چون شب روزگارت
کوچراغی جزتنم؟ کاتش زنم در شام تارت:
ماه کو؟ خورشید کو؟ ناهید چنگی نیست پیدا!
چشم روشن کو؟ که فانوسش کنم، در رهگذارت؟!
آبرویت را چه پیش آمد؟ که این بی آبرویان
می گشایند آب در گنجینه های افتخارت؟
شیرزن شیرش حرام کام نامردان کودن
کز بلاشان نیست ایمن گور مردان دیارت
می فروشند آنچه داری: کوه ساکن،رود جاری
می ربایند آهوان خانگی را از کنارت
گنج های سر به مهرت رهزنان را شد غنیمت
درج عصمت مانده بی دردانگان ماهوارت
شب که بر بالین نهم سر، آتش انگیزم ز بستر
با گداز سوز وساز مادران داغدارت
در غم یاران بندی، آهوی سر در کمندم
بند بگشا- ای خد!- تاشکر بگذارد شکارت
مدعی را گو چه سازی مهر از گل درنمازت
سجده بر مسکوک زر پر سودتر آید به کارت!
این زن – ای من- برکمر دستی بزن، برخیز ازجا:
جان به کف داری همین بس بهره از دار وندارت!
سیمین بهبهانی
خود قضاوت کنید: آیا این طرح، امنیت اجتماعی را بالا میبرد؟ آیا این روزها، هنگام قدم زدن در خیابان، احساس امنیت بیشتری میکنید؟ آیا آنچه انجام میشود، اولویت اصلی برای ارتقای امنیت فردی و اجتماعی شماست؟
خواندنیها: